من!

من!

من!
من!

من!

من!

قانون نانوشته تاکسی ها ۲

شنبه صبح سوار تاکسی میشم، موقع پیاده شدن ۱۵۰۰ تومن تحویل راننده میدم نگاهی به پول میندازه و میگه خانوم ۲ تومن میشه!

میگم آقا مسیر هر روزمه کرایش همینه، میگه نه خانوم ۱۱.۵ درصد گرون تر شده!

میگم از کی؟ا  کمی فکر میکنه و با چند تا من و من میگه از پنج شنبه شب!!

زیر لب لا اله اللهی میگم و ۲ تومن تحویلش میدم.

بعد پیاده شدن چند ثانیه بی اختیار به شماره پلاکش و شماره تاکسیش خیره میشم، از آینه متوجه رفتارم میشه، وسط خیابونم که میشنوم داره صدام میکنه،نیم نگاهی بهش میندازم،  تا کمر از شیشه جلو اومده بیرون و  میگه خانووووم خانووووم  بیا ۵۰۰ تومنت و بدم نری شر شی!

با دستم اشاره میکنم برو و از خیابون رد میشم‌.

نمیخوام ازش شکایت کنم که اگه بخوامم بی نتیجه است!

بهش فکر میکنم، مدام و مدام، حق نداره بهم دروغ بگه و به زور ازم پول اضافه بگیره، اما حقشم نیست با این گرونی و نداری صبح تا شب پشت فرمون تو گرما و سرما دنبال نون شبش باشه... 

راستیتش حق هیچ کدوممون نیست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد