من!

من!

من!
من!

من!

من!

اخبار رنگارنگ.شماره دوهزارو یک

اعتراف میکنم دوستان، من در عریان کردن اصل ماجرا نقش پررنگی داشتم.حرصم میگرفت که دقیقا دو و نیم برابر من حقوق بگیره و نصف من کار نکنه،اونم نه به دلیل تنبلی ،به دلیل عدم توانایی و عدم قابلییت.دوست داشتم همه بدونن که کار بلد نیست و فقط موقع استخدام خوب حرف زده و الان بیخوردی داره چند برابر من حقوق میگیره!

از همه بدتر این بود که مجبور بودم خرابکاری هاش و درست کنم و به خاطرش از کارهای خودم عقب بمونم ولی خوب از شما چه پنهون از یه طرف خوشم میومد که همه بفهمن این کار بلدنیست، از طرفی هم تمام اعصاب و روانم میریخت به هم که چه دلیلی داره هم کارهاش و من انجام بدم، هم رفتارها و حرفهای چندش آورش و تحمل کنم همم دو و نیم برابر من حقوق بگیره!

ناگفته نماند که همیشه در جدال با من خوب درون بودم و اون همش بهم میگفت به تو هیچ ربطی نداره اون چه قدر پول میگیره!  ولی خوب نمیشد دوستان،قبول کنید نمیشد!

سرانجام تمام این رخداد ها منجر شد عذر شلخته بانو و بخوان و حکم اخراجش صادر بشه.

عذاب وجدان دارم؟  ابدا!

ناراحتم؟  اصلا!

پی نوشت:دور ماندن از آدمهای منفی و نادان و ابوجهل هیچ گونه ناراحتی نداره!

پی پی نوشت:حقوق دریافتی سایرین به ما هیچ ربطی نداره! سعی میکنم در موارد بعدی رعایت‌کنم!

نظرات 1 + ارسال نظر
باران پاییزی پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 10:27 http://baranpaiezi.blogsky.com

همچی دوست شجاعی دارم به خودم می بالم فط مواظب باش اسید نپاشه سرت

هاهاهاهاا حضور خودش صد تا اسید پاشی بود به والله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد