من!

من!

من!
من!

من!

من!

داماد کو ندارد نشان از پدر خانوم

پدر بنده که خدا حفظشان بنماید، فوق تخصص خراب کردن اشیاء و ماشین آلات و غیره را دارند! بزارین‌اینجوری براتون توضیح بدم، پدر عزیز بنده در هیچ زمینه کاری غیر حرفه خودشون تخصص ندارند و اصلا شخص فنی نیستند ولی عمیقا علاقه دارند خودشون و شخص فنی جلوه داده و دست به آچار شده و شی معیوب مورد نظر را کلا ناکوت کرده و بنشینند!

ما سالها به فنی کاری های پدرمان میخندیدیم‌در حالی که مادرمان از فرط عصبانیت صورتی میشد و از آنجایی که هر یماغین بیر خیریلداماغی وار ما ازدواج نموده و خدا همسری نصیبمان کرد لنگه پدرمان و گفت هییییم تو بودی هر هر میخندیدی ها؟ آلا دینسیز!

همسر فنی بنده چند هفته قبل رفت بالکن و شروع کرد به سابدین آنجا. بعد با ذوق فراوان مارو صدا زد که عیال بیا ببین کولر ها چه قدر کثیفن! بیا ببین چه آب کثیفی داره از کولر ها میره!

بنده همین طور که روانه بالکن‌بودم دیدم همسر شلنگ آب را بسته به کولر و مفتخرانه داره من و نگاه میکنه و لبخند میزنه، چند ثانیه بیشتر طول نکشید این حال خوشش که یه هو به ارتفاع پنجاه سانت به هوا پرید و همین طور پرش وار اومد سمت‌خونه.

پرسیدم چی شد همسر؟! گفت برق! برق گرفت!

و مساوی با همین پرش بود که کل فیوز خونه پرید!

همسر طی تماس و صحبت مکرر با سرایه دار موفق شد برق خونه به غیر فیوز متصل به کولر و وصل کنه.

این قصه همین جا تموم شد تا دیروز که گرما به همسر غلبه نمود.

همسر گفت دیگه الان کولر خشک شده بهتر فیوز کولر رو بزنم و روشنش کنیم، فیوز را زدن همانا و پریدن کل برق خونه همانا!

همسر تماسی با سرایه دار گرفت تا از کابل برق پایین که شونصد تا فیوز داره فیوز مربوط به مارو بزنه که از شانس سرایه دار گفت ساختمون نیست و بیرونه.

خلاصه همسر مهندس با راهنمایی سرایه دار رفت پایین تا فیوز ۲۱ ام که مربوط به ماست بزنه و بیاد آما! نه یک بار نه دو بار که ده ها بار فیوز و روشن خاموش کرد ولی برقی وصل نشد!

تا اینکه یکی از همسایه ها مچ همسر را در حالی که فیوز ۲۱ ام برای بار ۱۱ ام قطع و وصل میکرد گرفته و گفته:اخوی؟ خبریه؟

و اون لحظه شوم دوزاری همسر کمی جابه جا شده که ای داد! فیوز مربوط به واحد ۲۱ غربی و دستکاری میکرده در حالی که ما ۲۱ شرقی میباشیم!

و من الله توفیق!

نظرات 1 + ارسال نظر
ترانه یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 ساعت 21:36 http://taraaaneh.blogsky.com

ها ها چه با مزه. به کارهای پدرت خندیدی و خدا نصیبت کرد. پدر منهم توی همین مایه ها بود. و مامانم خیلی حرص و جوش میخورد.

کلا اکثر باباها دوست دارن فنی باشن ولی تعداد کمیشون موفق میشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد